آرام جانم پریماهآرام جانم پریماه، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

یه دختر ازجنس ماه

رونمایی از دندون دخملی پری-و جشن بزرگ دندونی

1393/3/19 15:18
نویسنده : مامان سمیه
1,950 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام سلام صدتا سلام        من اومدم با دندونام

میخوام نشونتون بدم          صاحب مروارید شدم

یواش یواش و بیصدا          شدم جزء کباب خورا

 

 

پریماهم ... ماه قشنگم ... دندان درآوردن کوچکترین اقدام در جهت بزرگ شدن است ...

 آدم ها دندان درمیاورند ... قد میکشند ... راه میروند و بزرگ میشوند ...

اما بزرگی در بلندی نظر است ... در روان بودن فکر است ...

انسان بزرگی بودن مهم است !

جای گرفتن مروارید های قشنگت در دهان زیبایت مرا غرق لذت کرد ...

اما لذت واقعی زمانیست که که وسعت نگاهت در هیچ چشمی جای نگیرد !

بی کران باشی و بزرگ .

معنای واقعی برترین مخلوق خدا !

 

آن بزرگی را از خدا برایت خواستارم .

 

سلام دختر قشنگم . فدای تو و اون یه دونه دندون قشنگ بشه مامان ، انگار همین دیروز بود که که 9ماه انتظار من به سررسید و تو بدنیا امدی باورم نمیشه به چه سرعت رشد کردی و بزرگ شدی خداروشکر میکنم بابت داشتن ودیدن همه این لحظات خوب

زیبای من اولین مرواریدت به سختی و بادرد زیاد خودنمایی کرد خدا میدونه که چه روزها و شبهایی که از درد و تب ناله و گریه میکردی ،بی قراریهایت باعث میشد من هم پابه پایت گریه کنم که شاید از دردهایت کم شود 

و با یاری خدا این دوران سخت رو پشت سرگذاشتی بعد از رویش اولین مرواریدت به همراه باباعلی جون تصمیم گرفتیم برات یه جشن مفصل و بزرگ بگیریم اخه اون مرواریدقشنگ واسه ما خیلی ارزش داره خلاصه قرار براین شد خونه مامانی فاطمه جشنو بگیریم اون ماه تادلت بخواد کلی کار داشتم برا جشنت انقد که وقت کم اوردم اخه 3تا جشن باهم یکی شدن اول جشن دندونی دخترم بعد جشن مولودی حضرت محمدص و بعد جشن تولد باباعلی جون فکرشو بکن چه شبی بشه اون شب خلاصه  رفتیم با بابایی خرید کردیم واسه بچه ها هدیه خریدیم کیک دندون سفارش دادیم گیفت درست کردم و .. اوه کلی کارایه دیگه که اگه بخوام همشو بگم فکرکنم کامپیوتر هنگ کنه ، اهان راستی برات کارت دعوت سفارش دادم عکسشو میزارم ببینی خیلی خیلی قشنگ شده بود طحشو خودم دادم واقعا ناناز شده بود.. راستی داشت یادم میشد بگم که قبل از جشن رفتیم اتلیه چندتا عکس قشنگ ازت گرفتیم کلی خودمونو به ابواتیش زدیم تا بخندی و اخماتو باز کنی این اولین اتلیه بود که رفتی اتلیه پرهون توی صارمی عکساشو واست میزارم حتما. خلاصه دخمترقشنگم روزمهمونی شنبه 28 دیماه 92 مصادف شد باشب ولادت حضرت محمد ، نمیدونی چقد خوشحال شدم اخه دقیقا یک سال پیش توی همین تاریخ یعنی شب ولادت حضرت محمد زمانیکه توی دل مامانی بودی برات جشن سیسمونی گرفتیم الانم جشن دندونیت دقیقا شد شب ولادت حضرت محمد واسه همین قرار شد بعد از جشن دندونی یه جشن مولودی هم برای حضرت محمد بگیریم درست مثل پارسال ولی جشن امسال خیلی بزرگتر بود تازه دایی علی هم خودشو واسه جشن رسوند ومرخصی گرفت و اومد مشهد حالا برات از یک روز قبل جشن میگم خاله اناوایدامثل همیشه اومدن وبه مامانت کمک کردن خداخیرشون بده ایشلا که خوشبخت بشن اره دیگه با خاله ها و دایی علی و زندایی جون شروع به تزیین خونه کردیم وسایلارو اماده کردیم خلاصه درو دیوارو پراز دندون کردیم انقد قشنگ شده بود که هرکی میومد تعجب مبکرد اش دندونی رو هم مامانی فاطمه الهی فداش بشم که توی این جشن از همه بیشتر زحمت کشید واذیت شد برام درست کرد چه اشی شده بود جای دوستانی که نبودن خالی دستش درد نکنه الهی هرچی میخواد خدا بهش بده ایشالا دخترم بزرگ بشه دوتایی براش جبران کنیم . بالاخره روز موعود فرارسید حدود 70تا میهمان داشتیم همه فامیل بودن طوریکه خونه مامانی فاطمه دیگه جای نفس کشیدن نبود خیلی شلوغ بود کلی بزن بکوبو دلی دلی داشتیم ولی چه فایده تو هم توی اون شلوغی تا تونستی اذیتم کردی اره دیگه گریه و ناله خوابتم میومد اون جمعیتم که میدیدی کلا هنگ کرده بودی از بابت خیلی ناراحت شدم تازه بماند که حتی نمیزاشتی عکس ازت بگیرم تادلت بخواد حرص خوردم بعدشم از خستگی وسط مجلس بود که خوابت برد چه میشه کرد دیگه عروس خانم خوابش برد

بالاخره اون شب ختم بخیر شد و خداروشکر به همه خوش گذشت شب سختی بود تا حالا همچین مهمونی نگرفته بودم و اصلا توی دوستو اشنا و فامیل هیچ کس همچین جشنی واسه بچش نگرفته بود واسه همین واسه همه عجیب بود عکس کادوهایی که دوستان زحمت کشیدن وبرات اوردم حتما میذارم ببینی دستشون درد نکنه از همشون تشکر میکنم

جا داره اینجا از کسانیکه توی این جشن خیلی کمکم کردن تشکرکنم اول از همه مامانی فاطمه که از روز قبل زحمت پخت وپز بیشتر کارارو کشیدواقعا تا اخر عمرم مدیونشم و ایشالا زمانی برسه که بتونم با دخترم تمام زحمتاشو جبران کنیم بعدشم از خانم داداش گلم مریم جون و خواهر مهربونشون عادله جون عزیزم که مثل خواهر روز جشن به دادم رسید و سالاد الویه هارو اماده کرد و همچنین دوستای گلم که جای خواهرنداشته رو برام پر کردن وکار تزیین اتاقو و دیگر کارهارو انجام دادن و همیشه تو جشنا کمکم میکنن ازشون خیلی ممنونم ایشالا براشون چبران کنم.. دست تمامی کسانی که کمکم کردن که این جشن به بهترین شکل  برگزار بشه درد نکنه ایشالا تو شادیهاشون جبران کنم و همچنین از همه دوستواشنا و فامیلهایی که دعوت منو قبول کردن وتشریف اوردن خیلی خیلی سپاسگذارم امیدوارم سلامت باشن وهیچوقت غم نبینن به امید خوشبختی همتون..امین

 

 

 

اینم عکس باباعلی جون دخترم به همراه کیک خیلی قشنگش... ممنونم بابای خوبم ...

باباجونی پریماه خانم به همراه کیک دندون

 اینم تزیین اتاق

 بالشت دندون که خودم درستش کردم تا دخترم راحت باشه روی مبل بهش تکیه بده

 

اینم کادوهایی که واسه بچه ها تهیه کرده بودم

 

 

اینم اش دندونی خوشمزه ای که مامانی فاطمه زحمتشو کشید بازم ممنونم مامان مهربونم

پریمه

سالاد الویه شکل دندون و جوجو البته عکسو اخر مجلس گرفتم زیاد خوب نیفتاده

 

 برگه یادگاری دلبرم

 

اینجا هم امیرعلی به زور صورتتو نگه داشته تا یک عکس درستوحسابی ازت بگیرم تصور کن....

دختر قشنگم درحال خوردن پاپ کرن

 

 

 

پری خانم داره کادوهاشو باز میکنه دست همگی درد نکنه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)