آرام جانم پریماهآرام جانم پریماه، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 21 روز سن داره

یه دختر ازجنس ماه

زمینی شدن پریماه- دختر عزیزم به این دنیا خوش امدی

و باز هم خداوند یکی دیگر از فرشته کوچولوهای زیبایش را به روی زمین فرستاد ... پاره ی تنم....همه ی زندگیم...دخترم....پا به عرصه ی هستی گذاشت ...و اینچنین نام زیبای مادر شایسته ی من شد.... تولدت مبار ک دخترم خوش اومدی به دنیا خدایا به اندازه ی تمام ذرات هستی شکر                                                      عزیز دل همه روز 5اسفند ساعت 10و نیم صبح به روش سزارین با و...
19 خرداد 1393

بدون عنوان

اول اینحوری بودم  بعد اینجوری شدم حالا قراره اینجوریا هم بشمممم   حالا تا بزرگ شم عسکامو می زارم اون پایین که ببینید و کیف کنید که چه خانومی می شم!... بوس که منو دوست دارین و عسکامو نیگاه می کنید... .   ...
19 خرداد 1393

تقديم به توکه خودت ميداني تمام اين نوشته هايم براي توست

تويي که با آمدنت شب هايم نيز همانند روزهايم روشن است و مهرباني و عشقت را مانند گرما و نور خورشيد به من بخشيدي خورشيد زندگي ام دوستت دارم و تا آخرين غروب زندگي ام در کنارت خواهم ماند مونسم.... پریماه قشنگم زيباترين تصويري که در زندگانيم ديدم، نگاه عاشقانه و معصومانه توست ... زيباترين سخني که شنيدم، حرف هاي دوست داشتني توست... زيباترين احساساتم، گفتن دوست داشتن توست ... زيباترين انتظار زندگيم، حسرت ديدار تو ست ... زيباترين لحظه زندگيم، لحظه با تو بودنه ... زيباترين هديه عمرم، محبت تو ست ... زيباترين تنهاييم، گريه براي تو ست ... زيباترين اعترافم . . . . عشق به تو ست. . . ...
19 خرداد 1393

دلنوشته هایی برای مادر

خداوندا ................ زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن که زیباترین لحظه هایش را به خاطر من از دست داده است                                      درود و سپاس نثارت که با تحمل لحظه های دشوار سبزی نگاهت را تقدیم سیمای لطیف نوزادان میکنی       ...
19 خرداد 1393

سلام دخترم

سلام دختر نازم چند وقتی میشه که تو فکر ساختن یک وبلاگ شخصی یا همون دفترچه خاطرات الکترونیکی برات بودم اما به دلیل گرفتاریها خیلی امروز و فردا شد ولی بالاخره شد اره دیگه خداروشکر شما در سن یکسالگی صاحب یک وبلاگ شخصی شدید که مال خود خودیته بهت قول میدم تمامی اتفاقات و خاطره های شیرین دوران کودکیت را اینجا برات ثبت کنم تا وقتیکه بزرگ شدی بببینی و بدونی چقد دوست داشتیم و داریم وخواهیم داشت دخترگلم نوشته های امروز من یادگاری برای فرداهای توست اری برای زمانیکه برای خودت خانمی شدی زمانی این وبلاگو بهت هدیه میکنم که در شرف مادر شدن باشی نمیدونم شایدم زودتر ، فقط میخوام زمانی باشه که درک کنی و بفهمی حرفهاو نوشته های منو به امید سلامتی ، موفقیت ،...
19 خرداد 1393

تقدیم به تویی که دستهای کوچکت تمام دنیای من شده ...

در دور دستها که خدا در میان چشمهات خانه کرده بود... من، بی قرار منتظر امدنت بودم و تو که انگار دل نمیکندی از لبهای فرشتگان پنجره،پنجره، طنین اواز تو بودکه انگار، گوشهام جز تو نمی شنید. خداوند تو را به من هدیه داد و من همیشه دلشوره دارم از اینکه شاید انچه می پنداشتم نباشم. نفس هات که به گونه هام ساییده می شود انگار آرامش بهشت را به چشمام میفرستی دستهات که می چرخد و میان دستهام پنهان میشود...خنده هات، که ریش میشوم وعاشق چشمهات که عمق نگاهم را میکاود و من که همیشه تو را کم دارم از داشته هام دلتنگ که میشوم ...انگار صدای گریه های توست... تنها نوازشی که مرا به خود فرو میبرد تو فرشته ای یانه...
19 خرداد 1393